رابطه طوطي با انقلاب اسلامي

ساخت وبلاگ

يکي از بهترين راه بيان مطالب و حقايق ، استفاده از مثل و تمثيل است . يکي از اين مثل ها


که به درد امروز و ايام دهه فجر مي خورد ، داستان طوطي و بازرگان در مثنوي مولوي است.


خلاصه داستان از اين قرار است که«بازرگاني قصد تجارت به هندوستان داشت و پيش از رفتن،‌


به هر يک از اهالي گفت: چه ارمغاني دوست دارند که از آنجا برايشان بياورد. از طوطي هم


پرسيد. طوطي محبوس، گفت وقتي به آنجا رسيدي و طوطيان را ديدي، سلام مرا به آنها


برسان و  از حال من به آنها بگو.  خواست که از آنها دادخواهي کند و راه چاره بجويد. گفت:


به آنها بگو روا نيست که من در قفس باشم و شما در چمنزار.


بازرگان به هندوستان رفت و در آنجا تعدادي طوطي ديد و پيام طوطي را به آنها رساند.


يکي از آن طوطيان لرزيد و افتاد و نفسش بند آمد و مرد. خواجه از گفتن آن حرف پشيمان شد. 


وقتي به منزل بازگشت تحفه هر کسي را بدو داد و طوطي گفت: تحفه من چه شد؟ بازرگان گفت:


اي کاش پيامت را نرسانده بودم و از آنچه رخ داد به طوطي گفت. 


وقتي حرف بازرگان به پايان رسيد، طوطي نيز خودش را انداخت و چنان نمود که مرده است.


بازرگان بلند شد و بي تاب گرديد و آه و فغان او به آسمان بلند شد. طوطي را از قفس بيرون


آورد و به دور انداخت و همين موقع بود که طوطي بلند شد و پرواز کرد و از قفس نجات يافت.


در آنجا راز رها شدنش را به بازرگان چنين گفت که من بواسطه صداي و حرکات زيبايم در زندان بودم و


با وانمودي به مرگ آن زيبايي ها، از زندان زيبايي هاي خودم رها شدم.


برداشتي که ما از اين داستان در رابطه با انقلاب مي توانيم داشته باشيم اين است که


کشور ما در زمان طاغوت ، از شاه تا مردم عادي در قفس ظلم و ستم استکبار آمريکا اسير بودند!!!


مردم اسير  و دربند شاه ، و دچار فساد سران بود و شاه اسير و دست نشانده آن سوي مرزها بود!!!


دين در دست آنها اسير و گرفتار بود نه از استقلال کشور خبري بود! و نه از آزادي مردم و حتي ارزشهاي 


ديني مورد تمسخر قرار مي گرفتند!!!


در اين فضا و جو کشور همه از دست رژيم خسته و ناراحت بودند ولي جرات سرنگوني و...را نداشتند!


 تا اين امام خميني ره عملا  راه را به مردم نشان داد که با حرف زدن و دل نگراني  نمي شود رهايي پيدا کرد ؛


بايد از جان دست شست يعني- بمير تا زنده شوي - بايد رفتن به زندان و تعبيد و حتي شهادت را با جان خريد


 تا نجات حتمي به دست آورد . درسي که از جدش امام حسين عليه السلام آموخته بود؛ زيرا شرايط همان 


شرايط بود و زندگي همان ، اسلام هم همان بود بايد فرهنگ شهادت طلبي را زنده مي کرد. 


اين درس بزرگ را عملا به ما نشان داد؛ يعني هر وقت خواستيد از زير ظلم و اسارت استکبار نجات پيدا کنيد،


بايد روحيه ايثار و از خودگذشتگي در بين شما باشد و گرنه دشمن از در بيرون کني از پنجره وارد مي شود..


خلاصه مطلب اگر امام اين حرف هاي خوب را مي زد و عملا خودش تعبيد و از خودگذشتگي نمي کرد،


 ملت را از اسارت طاغوت نجات نمي داد امروز هم براي بقائ انقلاب بايد عملا فرهنگ شهادت و ايثار و....


در کشور زنده شود.


 


http://www.qomefarda.ir/media/photo/5638740c4f7e0.JPG

جريانهاي عاشورا...
ما را در سایت جريانهاي عاشورا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4biran1211 بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت: 13:13